سلام زیبا، بی همتا، خوش نظاره می کنی!!!
بیا! بفرما!
بیا و لحظه ای مهمان ما باش، مهمان اشرف مخلوقاتت، بزرگان!!!
بیا و لحظه ای نزدیک تر شو به بی شرمانی که دورت پندارند، به نام آورانی که به نام تو چه زیبا می کَنند سرها از تن ها! چه شکوهمندانه می گیرند جان ها و چه گران می فُروشند ارزان ها!!!
نام ها را پاک کردند و کتاب ها را سوزانده!
نامت را دلیل کرده اند و کتابت را سند:
می برند و سند می آورند، می کشند و سند می آورند، می اندیشی سند می آورند، می گویی، سند می آورند که غلط گفتی. می خندند و سند می آورند و از پسِ خنده ها شان نعره ها ی مستانه می کنند.
انسانی برگزیدی که نیکو دریافت و نیکو ابلاغ کرد، به اینان رسید، ببین چگونه تفسیر می کنند و هرکه را نپذیرد کافر خواننند، آری! من نیز کافرم! لحظه ای بیا و این کفر از من بپذیر که من کافر شدم، مه من از اینان بیرون شدم، که من خسته ام، خسته! که من آخر راه این قافله ام.
بیا، بیا و کفرم به اینان بپذیر، که من کافر به اینانم و امیدوار به تو! فریاد می کنم: کافرم، بیایید و سنگ سارم کنید، بیایید و این سبوی تشنه بشکنید که تا دیگر نبیند بی شرمی هاتان و پلشتی هاتان!
خدایا لحظه ای بیا که من خسته ام، بیا تا نیامدند، بیا تا نشکستند......
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|